فرصت استراتژیک ایران در بازار جهانی لیتیوم
کشف ذخایر جدید لیتیوم در ایران فرصت بیسابقهای برای ورود به بازار جهانی این فلز استراتژیک ایجاد کرده است، بااینحال نبود فناوریهای پیشرفته، سرمایهگذاری هدفمند و سیاستگذاری منسجم، مسیر بهرهبرداری اقتصادی را طولانی کرده و چالشهای جدی پیش روی کشور قرار داده است.
به گزارش پایگاه خبری «معدن نامه»، در شرایطی که بحرانهای انرژی و تحولات فناوری جهان را دگرگون کردهاند، نام لیتیوم بیش از هر زمان دیگری بهعنوان عنصری کلیدی مطرح شده است. این فلز سبک که به طلای سفید شهرت دارد، اکنون در قلب رقابت میان اقتصادهای بزرگ جهان جای گرفته است، رقابتی که این بار نه برای تصاحب نفت، بلکه برای تسلط بر بازار باتریها و ذخیرهسازهای انرژی شکل گرفته است.
در چنین شرایطی کشف ذخایر جدید لیتیوم در ایران بهویژه در استانهای همدان، خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان، نگاهها را به سمت این عنصر استراتژیک جلب کرده است، اما پرسش اصلی این است که آیا ایران میتواند از این ظرفیت نوظهور برای حضور در زنجیره جهانی لیتیوم بهره ببرد یا مانند بسیاری از مواد معدنی دیگر، به خامفروشی و از دست دادن ارزش افزوده بسنده خواهد کرد؟
مطالعات اولیه سازمان زمینشناسی و بخش خصوصی نشان میدهد بخشی از ذخایر شناساییشده از نظر عیار و حجم در سطح قابلقبولی قرار دارند، اما فاصله میان مرحله اکتشاف تا بهرهبرداری اقتصادی بسیار طولانی است. فناوری استخراج از سنگهای اسپودومن یا شورابهها پیچیده، پرهزینه و عمدتاً در اختیار کشورهایی نظیر استرالیا، شیلی و چین است. همچنین نبود فناوریهای بومی و تأخیر در ورود سرمایهگذاران خارجی، مهمترین مانع برای ورود ایران به بازار جهانی لیتیوم به شمار میآید.
از سوی دیگر نبود سیاستگذاری جامع و منسجم در بخش معدن نیز چالشی جدی است. تجربه نشان داده هر جا توسعه بدون راهبرد ملی صورت گرفته، نتیجه آن پروژههای پراکنده و ناپایدار بوده است. ارزش واقعی لیتیوم نه در خاک، بلکه در حلقههای پاییندستی آن نهفته است، از تولید کربنات و هیدروکسید لیتیوم گرفته تا ساخت سلولهای باتری، هر مرحله از فرآوری، دهها برابر استخراج خام ارزش اقتصادی ایجاد میکند و اشتغال تخصصی در پی دارد.
برای حضور مؤثر در زنجیره جهانی این فلز، باید سه مؤلفه اساسی مورد توجه قرار گیرد: فناوری پیشرفته، سرمایهگذاری هدفمند و سیاستگذاری پایدار. بدون این سه عامل دستیابی به جایگاه منطقهای یا جهانی ممکن نیست. در کنار آن، تشکیل کنسرسیومهایی میان بخش دولتی، خصوصی و شرکتهای دانشبنیان میتواند به جلوگیری از موازیکاری و تسریع در انتقال دانش کمک کند.
با وجود این چالشها، موقعیت جغرافیایی ایران یک مزیت مهم به شمار میرود. دسترسی به بندرهای جنوبی، نزدیکی به بازارهای آسیایی و اروپایی و وجود نیروی انسانی متخصص، فرصتهایی است که میتواند کشور را به مرکز منطقهای تولید و صادرات فرآوردههای لیتیومی تبدیل کند. در صورت پیوند این صنعت با توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، لیتیوم میتواند زمینهساز تحول اساسی در ساختار انرژی ایران نیز شود، چراکه باتریهای ذخیرهساز نه فقط برای خودروهای برقی، بلکه برای نیروگاههای خورشیدی و بادی حیاتیاند.
درعینحال نباید از پیامدهای زیستمحیطی این ماجرا نیز غافل شد: تجربه کشورهای تولیدکننده در آمریکای جنوبی نشان میدهد استخراج بیرویه از شورابهها میتواند منابع آبوخاک را تهدید کند. با توجه به بحران کمآبی در ایران، رعایت استانداردهای سختگیرانه زیستمحیطی و استفاده از فناوریهای کممصرف در آب و انرژی باید از آغاز پروژهها مورد توجه باشد تا توسعه این صنعت در تعارض با پایداری محیطزیست قرار نگیرد.
در کنار ضرورتهای فنی و سرمایهای، مسئله آموزش و توسعه نیروی انسانی نیز اهمیت ویژهای دارد. ورود به عرصه صنایع نوینی مانند استخراج و فرآوری لیتیوم، نیازمند متخصصانی است که هم با فناوریهای نوین آشنا باشند و هم توانایی بهکارگیری آنها در شرایط بومی کشور را داشته باشند. ایجاد رشتههای دانشگاهی مرتبط، برگزاری دورههای آموزشی مشترک با مراکز تحقیقاتی بینالمللی و تقویت همکاری میان دانشگاه و صنعت، از اقداماتی است که میتواند زیرساخت انسانی این تحول را فراهم کند. بدون سرمایه انسانی کارآمد، هیچ میزان سرمایهگذاری یا فناوری وارداتی به نتیجه نخواهد رسید.
همچنین موفقیت ایران در این مسیر مستلزم تدوین یک نقشه راه ملی است که اهداف کمی و کیفی، تقسیم نقش میان نهادهای دولتی و خصوصی و چهارچوب همکاریهای بینالمللی را مشخص کند. این نقشه باید علاوه بر جنبههای اقتصادی، به مسائل زیستمحیطی و اجتماعی نیز بپردازد تا توسعه این صنعت با پذیرش عمومی و پایداری بلندمدت همراه شود. شفافیت در سیاستگذاری، ثبات قوانین و ایجاد اعتماد میان دولت، سرمایهگذاران و جوامع محلی، میتواند تضمینکننده آیندهای باشد که در آن لیتیوم نه یک منبع خام فروختهشده، بلکه نماد ورود ایران به اقتصاد نوین و دانشمحور جهان تلقی شود.
بازار جهانی لیتیوم نیز فرصت زیادی برای تعلل باقی نگذاشته است. برآوردها نشان میدهد تا سال ۲۰۳۰ تقاضای جهانی این فلز بیش از سه برابر خواهد شد. کشورهایی چون چین، استرالیا، آرژانتین و شیلی در حال افزایش ظرفیت تولید خود هستند و رقبا در منطقه، از جمله عربستان و امارات، برنامههای جدی برای ورود به بازار باتری و مواد معدنی استراتژیک تدوین کردهاند. هر سال تأخیر در تصمیمگیری، به معنای از دست رفتن سهم بیشتری از بازار آینده است.
در نهایت لیتیوم برای ایران نه صرفاً یک منبع معدنی، بلکه آزمونی در مدیریت منابع و آیندهنگری صنعتی است. اگر کشور بتواند از مرحله اکتشاف تا فرآوری و تولید محصولات نهایی، با برنامهریزی واقعبینانه و همکاری بینالمللی پیش برود، این فلز میتواند به پایهای جدید در اقتصاد معدنی و انرژی ایران بدل شود. اما در صورت تکرار الگوی گذشته و نبود نقشه راه روشن، این طلای سفید نیز ممکن است به فرصتی از دست رفته در تاریخ منابع کشور تبدیل شود.