پرمشغلگی نمادین، جایگزینی برای بهره وری در کارکنان سازمان
سیداحسان اله سالاری کارشناس سازماندهی و طبقهبندی مشاغل: جامعه و فضای کسب و کار مدرن، بین کارکنان پرمشغله و بی برنامهای که بیشتر ادای پرکار بودن را در میآورند و کارکنانی که واقعاً پربازده هستند و سطوح بالای کارایی و اثربخشی را از خود بروز میدهند، تفاوتها و امتیازات بارزی قائل است. پرمشغلگی نمادین چیست؟ وانمود کردن به انجام چندین کار در یک زمان واحد و اعلام مکرر نداشتن زمان جهت انجام امور.
سیداحسان اله سالاری کارشناس سازماندهی و طبقهبندی مشاغل : جامعه و فضای کسب و کار مدرن، بین کارکنان پرمشغله و بی برنامهای که بیشتر ادای پرکار بودن را در میآورند و کارکنانی که واقعاً پربازده هستند و سطوح بالای کارایی و اثربخشی را از خود بروز میدهند، تفاوتها و امتیازات بارزی قائل است. پرمشغلگی نمادین چیست؟ وانمود کردن به انجام چندین کار در یک زمان واحد و اعلام مکرر نداشتن زمان جهت انجام امور.
سوال اینجاست که چرا تعداد زیادی از کارکنان به این رویکرد دچار می شوند و آیا بهرهوری یک فرد در سازمان طبق شرح وظایف و استانداردهای یک شغل به شیوهای صحیح سنجیده میشود؟ واقعیت این است که در نبود شاخصهای واضح و صریح در مورد تعیین اثربخش بودن و با ارزش بودن کارها، بسیاری از کارمندان در سازمانها به پرمشغلگی نمادین روی میآورند.
اگر بدانیم این خود ما هستیم که زمان را میسازیم و به آینده شکل میدهیم، دیگر هیچ گاه از پرمشغله بودن و شلوغ بودن سرمان شکایت نخواهیم کرد. در واقع زندگی سرشار از اولویتهای متعددی است که باید با دیدی باز آنها را مرتب کرد و گام به گام و مرحله به مرحله سراغ تک تک آنها رفت. پس اگر شما در یک زمان دهها اولویت را برای خود در نظر گرفتهاید و در حال دنبال کردن آنها هستید، بدانید که کاملاً در اشتباه هستید. چرا که داشتن اولویتهای متعدد نه تنها به معنای بالا بودن بهرهوری و راندمان کاری نیست، بلکه نتیجه ای غیر از بینظمی کاری و سرسری انجام دادن وظایف به دنبال نخواهد داشت. جلسات مکرر تحت عنوانهای مختلفی مانند دپارتمانهای تخصصی، کارگروهها و جلسات هفتگی مدیران، روسا و کارشناسان به شکل گیری روال و فرهنگی با عنوان «پر مشغلگی، جایگزینی برای بهرهوری»، کمک میکند.
اگر به زندگی و فعالیتهای بسیاری از انسانهای موفق دنیا نگاهی اجمالی بیندازید، درمییابید که یکی از رموز موفقیتهای چشمگیر آنها داشتن اولویتهای کاری اندک و متمرکز شدن کامل روی آنهاست، در حالی که آنها هم میتوانستند مانند افراد پرمشغله و پر هیاهو اولویتهای کاری پرشماری را انتخاب و دنبال کنند. مدیران و کارکنان پرمشغله عادت دارند درمورد شلوغ بودن سرشان سخن بگویند و از این طریق به دیگران بقبولانند که در حال انجام کارهای مهمی هستند و اگر یکی از کارهایشان را به درستی انجام نداده اند، به خاطر پر مشغله بودنشان است و نه به خاطر ناکارآمدی شان. در حالی که افراد توانمند و لایق به جای پر حرفی و ادعا کردن به گونهای عمل میکنند که عملکرد درخشان آنها بیانگر تواناییها و تلاششان باشد. یکی از نکات جالب در مورد افراد پرمشغله این است که آنها همیشه دیگران را نیز به پرمشغله بودن و انجام دادن کارهای متعدد در یک زمان دعوت میکنند، در حالی که افراد موفق دیگران را به موثر بودن و کارآمدی بالاتر دعوت میکنند. به عبارت بهتر، کسانی که سرشان شلوغ است بیشتر به کمیت و شاخصهای کمی کارها توجه دارند، در حالی که افراد کارآمد به کیفیت انجام شدن کارها و تحقق اهداف توجه میکنند. اغلب افراد پرمشغله بیشتر در مورد تغییراتی که قرار است در سازمانهای تحت رهبری شان صورت پذیرد سخن میگویند و اقدام عملی چندانی در مورد آنها انجام نمیدهند، در حالی که افراد بزرگ همیشه در حال تغییر دادن و دگرگون سازی دائمی سازمان های تحت رهبریشان هستند و به جای حرف زدن در مورد تغییر و تحول، آنها را به عرصه عمل درمی آورند.
راه حل چیست؟ با آموزش مدیریت زمان به کارکنان، تمرکز بر اهداف اولویتبندی شده، برانگیختن قوه خلاقیت و ابتکار، انجام کارها به اندازه توان، ارزیابی اثربخشی، برنامهریزی مجدد نظام انگیزشی و ارتقاء بر اساس بازدهی کارکنان و در نهایت شناسایی و تحلیل نقاط قوت و ضعف و بازنگری نتایج، می توان با تمام انرژی و با بالاترین میزان بهره وری در جهت تعالی فردی و سازمانی گام برداشت.
–
–
–