تحول مدیریتی ایمپاسکو ؛ گذر از عمل گرایی به شاخص محوری
با گذشت حدود ۹ ماه از مدیریت «تورج زارع» در شرکت تهیه و تولید مواد معدنی ایران ، چشم انداز عملکرد ایمپاسکو نشان میدهد دوره جدید، ورای افزایش سرعت عملیاتی ، با چرخش مفهومی در نظام مدیریت، KPI، بهرهوری و سرمایه انسانی همراه شده است.
به گزارش پایگاه خبری معدن نامه، زارع با تکیه بر تجربه گسترده در مدیریت شرکت های معدنی و سابقه فنی در معادن کلیدی، تلاش کرده این مجموعه را از مدیریت سنتی گزارش محور به سیستم شاخص محور تبدیل کند.
ایمپاسکو، با سابقه فعالیت ۴۰ ساله در ۲۷ استان کشور و تمرکز بر اکتشاف، استخراج و فرآوری مواد معدنی فلزی و غیرفلزی، سهم ویژهای در تحقق اهداف برنامه هفتم توسعه در حوزه معدن دارد. این شرکت، با ساختار چندپروژه ای و پراکندگی جغرافیایی، نیازمند مدیریت حرفه ای، شاخص محور و تیم سازی مستحکم است؛ حوزهای که زارع با ورود به این مجموعه، از اواخر اسفندماه سال گذشته، آن را بازتعریف کرده است.
چرخش مدیریتی
یکی از نقاط تمایز حضور زارع در ایمپاسکو، تغییر پارادایمی است که او در ماههای نخست به آن اشاره کرده بود؛ اینکه سازمان، زمانی از مسیر یادگیری خارج میشود که KPI ها، فقط عدد تولیدکنند، نه معنا. این، همان نکتهای است که «رابرت کاپلان» و «دیوید نورتون»، نظریهپردازان برجسته مدیریت و استراتژی سازمانی، که به خاطر ابداع چارچوب مشهور «کارت امتیازی متوازن»، شناخته میشوند، نیز آن را انحراف شاخص از هدف واقعی میدانند.
در ایمپاسکو، زارع این ایده را از سطح نظری به اجرایی منتقل کرده است. این اقدام مهم، با تعریف شاخص های لایه بندی شده، از مدیرعامل تا مجتمعها، جداسازی شاخص های پیشرو و پسرو، شدت مصرف انرژی و توقفها و نیز تدوین چارچوب شاخصها که امکان تفسیر سلیقهای را حذف کرده، صورت گرفته است. همچنین گذار از گزارشدهی متنی به پایش دادهمحور، این ساختار را تکمیل کرده و عملاً شرکت را از نگاه سنتی «تناژمحور» به سیستم هشداردهی «پیشبینیمحور» رسانده است.
پیشروی عملیاتی؛ اکتشاف، شتاب دهی و احیای معادن
در حوزه عملیاتی، زارع، شتاب دهی پروژه ها و نظم بخشی به چرخه اکتشاف را در اولویت قرار داده است. محمد آقاجانلو، رئیس هیات عامل ایمیدرو و معاون وزیر صمت در نشست پایش عملکرد چهارماهه ایمپاسکو، تأکید کرد که این شرکت باید در حوزه ذخایر عمیق، طلا و زغال سنگ، نقشآفرینی بیشتری داشته باشد، شاخص های جذب نیروی متخصص و ظرفیت اکتشاف را از نو تعریف کند و با جذب مشاور، از مدل های مقایسه ای برای راهبری بهتر مجتمعها استفاده نماید.
این رویکرد بالادستی، زمینهساز همراستایی برنامههای زارع با اهداف کلان بخش معدن و اجرای مؤثر پروژهها شده است. حرکت شرکت در ماههای اخیر، از جمله گسترش عملیات در پهنه های یزد، کرمان و خراسان، تعریف اکتشاف به عنوان پیشران آینده معدن کاری و تقویت تیمهای تخصصی این بخش، پاسخ مستقیم به این مأموریت محوله بوده است. نتیجه، شناسایی چند محدوده امیدبخش و رشد حجم برداشتهاست.
در کنار این محور، توسعه پروژهها با استراتژی مشخصی دنبال شده است. طبق اعلام زارع، ۲۴ پروژه اصلی، به مدیریت متمرکز نیاز دارد و هم زمان، ۳ مجتمع در کردستان، یزد و کرمان واگذار شدهاند و واگذاری ۹ مجتمع دیگر نیز در جریان است. او با بازنگری زمانبندی ها و استفاده از مشاوران خبره، چند پروژه کلیدی، شامل بخشهایی از فسفات اسفوردی، توسعه زغال سنگ طبس و طرحهای فرآوری سرب و روی را شتاب بخشیده است.
این رویکرد ایمپاسکو در زمینه شناسایی گلوگاهها در پروژهها و تمرکز منابع روی آنها، بر تئوری محدودیتها (TOC) Theory of Constraint مبتنی است. «الیاهو گلدرت» در این نظریه، بر شناسایی و مدیریت محدودیتهای تولیدی سازمان تمرکز دارد و معتقد است با کنترل این گلوگاهها، میتوان به بهبود مستمر و افزایش کارآیی کل سیستم دست یافت.
فعال سازی معادن راکد در چند استان نیز یکی از بیرونیترین نشانههای تغییر در ایمپاسکو است. احیای این معادن، ضمن تآثیر بر تولید و جلوگیری از هدررفت ذخایر، برای مناطقی که با توسعه نامتوازن مواجه هستند، اهمیت اقتصادی و اجتماعی ویژه دارد. این رویکرد با مأموریت توسعهای شرکت، که همواره بخشی از ساختار آن بوده، در هماهنگی کامل است و میتواند نقش این مجموعه را در توازن منطقهای اقتصاد معدن تقویت کند.
در این میان، ایمپاسکو به عنوان بازوی اجرایی ایمیدرو، از طریق اجرای پروژهها، احیای معادن و توسعه اکتشافات در دوره مدیریت فعلی، نقش کلیدی در تحقق هدف رشد ۱۳ درصدی بخش معدن در اقتصاد کشور ایفا میکند.
نیروی انسانی؛ KPI مؤثر
یکی دیگر از نقاط برجسته مدیریتی زارع، نوع نگاه و تصمیم وی در عرصه منابع انسانی است. از نظر او، این بخش، صرفاً یک حوزه اداری نیست و آن را به عنوان شاخص عملکردی تعریف کرده است. آموزشهای ساختارمند تخصصی، کارگاههای مهارتی و دورههای مدیریتی، زیربنای ارتقای لایههای میانی بودهاند. همچنین تصمیمسازی از فردمحوری به مدل مشارکتی و تیممحور منتقل شده؛ به گونهای که زارع، رسماً اعلام کرده بخشی از ارزیابی مدیران، بر اساس میزان جانشینپروری آنها سنجیده میشود.
در کنار این ساختار، اصلاح قراردادها، شفافسازی مزایدهها، تدوین گزارشهای دورهای و همافزایی میان ایمیدرو و ایمپاسکو، شبکه تصمیمگیری را منسجمتر کرده است. تجربه قبلی زارع در ایمیدرو نیز سرعت نوسازی تجهیزات، یکپارچگی دادهها و حرکت از خامفروشی به مدیریت زنجیره ارزش را تسریع کرده است.
اقدامات زارع نشان میدهد مدیریت ایمپاسکو در دوره فعلی، بر سه محور «شاخصگرایی هوشمند»، «توسعه عملیاتی» و «سرمایه انسانی» استوار است. این مدل مدیریتی، گذر از «مدیریت گزارشمحور» به «مدیریت یادگیرنده» را رقم زده است
آنچه در هشت ماه گذشته، از زمان حضور زارع در ایمپاسکو شکل گرفته، مدلی است که در آن شاخصها، بهجای ابزار کنترل، ابزار یادگیری هستند و پروژهها بهجای فهرست عملیات، پرتفوهایی برای مدیریت ارزش سازمان محسوب میشوند. در این رویکرد مدیریتی، نیروی انسانی، رکن اساسی معادله بهرهوری است.
با تداوم این مسیر، ایمپاسکو قادر است به یکی از قطبهای توسعهبخش در برنامه هفتم توسعه تبدیل شود؛ این، همان مدلی است که زارع، پایههای آن را در بازه زمانی کوتاهمدت فعالیتش در این شرکت معدنی، بنا کرده است.
تیتر ۲۰